- بیهوش شدن (نَ فَ)
مدهوش شدن. مفقود گشتن حس و سایر مشاعر. (ناظم الاطباء). بیخود گشتن. غش کردن. مغمی علیه یا مغشی علیه گردیدن. بیخود شدن. از خود بیخود شدن. غشیان. غشیه آمدن. اغماء. (یادداشت مؤلف) : خمد، بیهوش شدن مریض یا مردن. (منتهی الارب). صعق، بیهوش شدن. (ترجمان القرآن) : آهی بزد و بیهوش شد. (گلستان).
رجوع به بیهش شدن شود
رجوع به بیهش شدن شود
